سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آثار خدمت در زندگی فردی و اجتماعی خادم

حرم 

آن شب مثل هر شب جمعه ی دیگری دست ادب به سینه گذاشتم و با دیدن پرچم سبزی که بر فراز گنبد حضرت رضا علیه السلام افراشته شده بود از محضر مولایم خواستم تا توفیق دهد که به شایسته ترین نحو به زائرینش خدمت کنم.

ساعت از نیمه می گذشت . خنکای باد سحرگاهان خبر از شبی سرد می داد. زائری غیر ایرانی در بست شیخ حر عاملی با دیدنم به زبان نه چندان رسا از من خواست تا همراهش را با ویلچر به مقصد برسانم. زائر بیمار را که لای پتویی پیچیده شده بود به کمک همراهش بر ویلچر نشاندم و با لبخندی از او پرسیدم: مقصد کجاست؟

زائر غیر ایرانی در حالیکه با دست به طرف صحن انقلاب اسلامی اشاره می کرد و گفت: «دروازه ی حاجات».

هنوز تصور درستی از این نام نداشتم؛ سری به نشانه ی ارادت فرودآوردم و راهی شدیم . وقتی مقابل پنجره ی فولاد رسیدیم زائر غیر ایرانی مرا در آغوش گرفت و در حالیکه گویی به مرادش رسیده از من خداحافظی کرد.خشنودتر از همیشه با خود زمزمه می کردم: یا علی بن موسی الرضا مرانم از آستانت که پنجره ی فولادت دروازه حاجات همه مسلمین است.

 


ارسال شده در توسط خادم عالم آل محمد